مهدی مکارمی:
حمله رژیم صهیونیستی به ایران، نه فقط یک اقدام نظامی، که سنجشی برای انسجام ملی ما بود؛ انسجامی که در دل جامعه شکل گرفت و میتواند به بزرگترین قدرت بازدارنده تبدیل شود.
در نبردهای ترکیبی قرن بیستویکم، پیروزی نه در میدان جنگ، بلکه در میدان افکار عمومی رقم میخورد. وقتی جامعهای از دل تهدید، به انسجام برسد، راهبرد دشمن فرو میریزد.
امروز دیگر آنچه سرنوشت جنگها را رقم میزند، دیگر صرفاً قدرت آتش نیست. دشمنان هوشمند، پیش از هر حملهای، چشم به درون جامعه هدف دارند: به میزان انسجام، به ظرفیت تابآوری، و به رابطه بین ملت و ساختارهای دفاعی کشور. از این منظر، حمله اخیر رژیم صهیونیستی به خاک ایران را نمیتوان تنها یک اقدام نظامی تلقی کرد؛ بلکه باید آن را آزمونی راهبردی برای سنجش یک پرسش حیاتی دانست:
آیا جامعه ایران هنوز میتواند در لحظه تهدید، «ما»ی جمعی خود را بازسازی و تحکیم کند؟
آنچه مهاجمان انتظار داشتند، بروز شکافهای اجتماعی و واگرایی عمومی بود. اما پاسخ جامعه ایران، واکنشی وارونه و معنادار نشان داد: موجی از همدلی و همصدایی، حمایت فراگیر از نیروهای مسلح، بازنمایی اعتماد عمومی در رسانهها و شبکههای اجتماعی، روشنفکران و سیاسیون، و نوعی اجماع نانوشته حول دفاع از خاک میهن. در لحظه تهدید، دفاع از سرزمین، فراتر از مرزبندیهای سیاسی و جناحی، به یک کنش جمعی مشترک بدل شد.
این واکنش، صرفاً یک خیزش احساسی نبود، بلکه از منظر نظری، حامل سیگنالی بازدارنده برای دشمن بود. در چارچوب نظریههای بازدارندگی مبتنی بر ادراک (Perception-Based Deterrence)، بازدارندگی واقعی، نه در شدت حمله، بلکه در چگونگی درک دشمن از واکنش اجتماعی نهفته است. اگر دشمن ببیند که حمله نظامی موجب تقویت انسجام اجتماعی شده، آن حمله دیگر یک «دستاورد نظامی» نیست، بلکه بهوضوح یک «اشتباه راهبردی» محسوب میشود. بازتاب اجتماعی حمله، اگر خلاف انتظار باشد، میتواند به بازنویسی کل راهبرد نظامی دشمن منجر شود.
بر اساس نظریه های امنیت اجتماعی تهدید اصلی علیه یک ملت، نه صرفاً تهاجم فیزیکی، بلکه فرسایش انسجام درونی و تضعیف هویت جمعی است. و برعکس، جامعهای که در دل بحران بتواند خود را بازسازی کند، به سطحی از مقاومت پیشرفته میرسد که در ادبیات راهبردی از آن با عنوان مقاومت همبسته (Cohesive Resilience) یاد میشود—و این، خطرناکترین پیام برای هر دشمنی است.
رژیم صهیونیستی در این شرایط، خود را در برابر چنین تجربهای میبیند. امید داشت با ضربهای محدود، پیوند مردم با ساختار دفاعی کشور را تضعیف کند. اما آنچه رخ داد، دقیقاً عکس آن بود: تثبیت مشروعیت دفاع از میهن در وجدان عمومی. این پیام را نهفقط در آمار نظامی، بلکه در زبان مردم، در فضای رسانهای، و در بازآفرینی حس جمعی میتوان دید.
اگر بتوان از این همبستگی در لحظه حمله و جنگ، به همبستگی ساختاری و نهادینهشده رسید، ایران یکی از بزرگترین دستاوردهای امنیتی عصر خود را محقق کرده است. زیرا در جهانی پرآشوب و متراکم از تهدید، انسجام ملی، قدرتمندترین شکل بازدارندگی است.
و این، همان چیزی است که دشمن، با همه تحلیلگران و اتاقهای فکرش، از آن بیش از هر چیز دیگر میهراسد. از دل بحران، قدرتی برخاسته که نه در زرادخانهها، بلکه در اعتماد عمومی و اراده مشترک ملت نهفته است. پاسداشت این سرمایه، تنها وظیفه دولت نیست؛ بلکه مسئولیتی ملی است. اکنون بیش از همیشه، همه ما وظیفه داریم.