کد شما در این بخش
1

فولاد شادگان؛ روایت احیای یک وعده و پیوند با آینده صنعتی خوزستان

  • کد خبر : 11226
  • ۲۷ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۲:۲۶
فولاد شادگان؛ روایت احیای یک وعده و پیوند با آینده صنعتی خوزستان

شادگان را سال‌ها با تالاب و نخل‌هایش می‌شناختند؛ اما در دل همین اقلیم، صنعتی قد کشیده که امروز روایت دیگری از توسعه را پیش چشم می‌گذارد. فولاد شادگان، از جنس همان پروژه‌هایی بود که در حافظه عمومی با برچسب «نیمه‌تمام» شناخته می‌شد؛ طرحی که در اواسط دهه هشتاد خورشیدی در چارچوب هشت طرح استانی فولاد […]

شادگان را سال‌ها با تالاب و نخل‌هایش می‌شناختند؛ اما در دل همین اقلیم، صنعتی قد کشیده که امروز روایت دیگری از توسعه را پیش چشم می‌گذارد. فولاد شادگان، از جنس همان پروژه‌هایی بود که در حافظه عمومی با برچسب «نیمه‌تمام» شناخته می‌شد؛ طرحی که در اواسط دهه هشتاد خورشیدی در چارچوب هشت طرح استانی فولاد کلید خورد تا اشتغال در پیرامون، تمرکززدایی صنعتی و افزایش ظرفیت ملی را توأمان پیش ببرد. مسیر اما هموار نبود؛ کمبود منابع، تحریم‌های پی‌درپی و فرسایش زیرساختی، کار را به کندی کشاند و واحد فولادسازی سال‌ها در برزخ «در حال اجرا» ماند. همین‌جا بود که «مدیریتِ مسئله» جای «تداومِ وضع موجود» نشست: با واگذاری سهام عمده به فولاد خوزستان و ورود یک متولی توانمند، پروژه از رکود مزمن بیرون کشیده شد و در سه سال اخیر با شتابی محسوس به مدار تولید پایدار پیوست.
اگر بخواهیم تاریخچه را کوتاه و دقیق مرور کنیم، نقشه راه چنین است: کلنگ‌زنی در میانه دهه هشتاد، واگذاری سهم کنترلی به فولاد خوزستان در سال ۱۳۹۳، و در مراحل بعدی راه‌اندازی واحد احیای مستقیم و تولید آهن اسفنجی به‌عنوان حلقه میانی زنجیره، آغاز جهش اجرایی و نهایتاً تثبیت تولید بیلت در ۱۴۰۴. معنای این توالی ساده، یک تغییر کیفیت مدیریتی است: از پروژه‌ای که چهارده سال با پیشرفت محدود سی درصدی پیش رفت، به طرحی که بیش از هفتاد درصد مسیر خود را طی سه سال اخیر پیمود—با تکیه بر نیروی انسانی داخلی، سازندگان بومی و مهندسی پروژه منسجم.
اما فولاد شادگان فقط یک «پروژه تکمیل‌شده» نیست؛ یک «نقطه عطف» در نقشه توسعه جنوب خوزستان است. از منظر جغرافیای اقتصادی، نزدیکی به مسیرهای صادراتی خلیج فارس، دسترسی به بنادر و امکان کاهش هزینه‌های لجستیک، مزیتی است که در رقابت جهانی فولاد معنا پیدا می‌کند. از منظر زنجیره ارزش، پیوند شادگان با فولاد خوزستان، ریسک‌های تأمین و تولید را توزیع می‌کند، ظرفیت هم‌زمانی تعمیرات و تولید را بالا می‌برد و انعطاف برنامه‌ریزی صادراتی را افزایش می‌دهد. و از منظر بازار کار، تثبیت صدها شغل مستقیم و فعال شدن هزاران فرصت غیرمستقیم در پایین‌دست—از حمل‌ونقل و خدمات فنی تا کارگاه‌های فرآوری—به معنای گردش خون تازه در اقتصاد محلی است؛ آن هم در شهری که سال‌ها سهمش از توسعه، کمتر از ظرفیت‌هایش بود.
این دستاورد اما در خلأ رخ نداده است. در متن دشوارترین سال‌های صنعت، با ناترازی مزمن انرژی و محدودیت‌های مالی، راه‌اندازی فولادسازی شادگان یک «آزمون تاب‌آوری» بود: مدیریت پروژه بر بستر محدودیت، تأمین قطعات و تجهیزات با اتکا به زنجیره داخلی، و عبور از منحنی یادگیری فرایندهای ذوب و ریخته‌گری، بدون اتکای مرسوم به تیم‌های خارجی. این‌همه، به زبان اقتصادِ تولید یعنی کاهش ریسک وابستگی، و به زبان صنعت یعنی شکل‌گیری «دانش ضمنی» در خط—دانشی که با هر شیفت، تجربه‌های کوچک را به بهبودهای بزرگ تبدیل می‌کند: کاهش توقفات، ثبات کیفیت، و افزایش بهره‌وری انرژی.
در عین حال، شادگان آینه‌ای است برای دیدن ریسک‌های پیشِ رو. اقلیم خوزستان و ناترازی برق و گاز، اگر مدیریت نشود، می‌تواند موتور تازه روشن‌شده را دوباره به کندی بکشاند. سیاست قطع برق صنایع به‌محض اوج‌گیری مصرف خانگی، راه‌حل مدیریت بار نیست؛ جابه‌جایی مسئله است. تولید پایدار در فولاد، به امنیت انرژی پایدار نیاز دارد: بازسازی شبکه توزیع، کاهش تلفات، ارتقای مهندسی بازیابی شبکه (برای بازگشت سریع پس از اختلال)، و تنوع‌بخشی به سبد تأمین از جمله نیروگاه‌های تجدیدپذیر و خرید برق بلندمدت. فولاد خوزستان با ورود به ساخت نیروگاه و انرژی خورشیدی، صورت‌مسئله را درست دیده است؛ اما صورت‌مسئله کل شبکه، با راهکارهای بنگاهی حل نمی‌شود. همگرایی سیاست‌گذار انرژی و صنعت، در اینجا تعیین‌کننده است.
از زاویه اقتصاد صنعتی، «فاز بعدی» شادگان باید بیش از حفظ تولید، بر ارتقای سبد محصول و مزیت‌های کیفی تمرکز کند. ارتقای مسیرهای متالورژی ثانویه برای کنترل ترکیب شیمیایی و خواص مکانیکی، بهبود قابلیت ردیابی و انطباق با استانداردهای مقصد صادرات، و نهایتاً امکان حرکت از بیلت به مقاطع طویل یا ورق‌های تخت، پله‌های بعدی افزایش ارزش افزوده‌اند. در کنار آن، صورت‌بندی «توسعه سبز» نه یک انتخاب لوکس، که پاسخ به منطق بازار است: بهره‌وری انرژی، بازیافت گرما، بازچرخانی آب و رصد شدت انتشار کربن (Carbon Intensity) امروز در قیمت‌گذاری و دسترسی به بازارها نقش پیدا کرده است. هر گامی که شادگان در این مسیر بردارد، ریسک‌های تجاری فردا را کم می‌کند.
شادگان یک «درس» هم به همراه دارد: پروژه‌های نیمه‌تمام الزاماً شکست‌خورده نیستند؛ اگر حکمرانی پروژه درست تعریف شود، منابع پایدار تخصیص یابد، و پاسخگویی دوره‌ای جایگزین وعده‌های کلی شود، می‌توان آن‌ها را به موتور اشتغال و تولید بدل کرد. این درس، فراتر از فولاد، برای سبدی از پروژه‌های صنعتی کشور کاربرد دارد. نسبتِ بین «صبر اجتماعی» و «پاسخگویی نهادی» زمانی برقرار می‌شود که مردم هر فصل، خروجی ملموس ببینند: یک خط که روشن می‌شود، یک گلوگاه که رفع می‌شود، یک محصول که استاندارد می‌گیرد.
در پایان، فولاد شادگان را می‌توان با یک جمله خلاصه کرد: «وعده‌ای که به اجرا رسید و اجرای آن، خودش وعده‌های تازه‌ای ساخت.» وعده تثبیت تولید و اشتغال در جنوب خوزستان، وعده ارتقای جایگاه ایران در بازار منطقه، و وعده‌ای مهم‌تر برای سیاست‌گذار: اگر انرژیِ مطمئن، مالیِ شفاف و حکمرانیِ پاسخگو فراهم شود، صنعت ایران هنوز ظرفیت‌های کشف‌نشده فراوان دارد. شادگان امروز، یک کارخانه است؛ اما اگر تصمیم‌های درست ادامه یابد، فردا به نشانه‌ای از «امکان توسعه» در جغرافیایی بدل می‌شود که سال‌ها منتظر چنین نشانه‌ای بود.

لینک کوتاه : https://sobheahvaz.ir/?p=11226
کد شما در این بخش

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 1در انتظار بررسی : 1انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برچسب ها