خوزستان دوباره به نقطهای رسیده که باید معنای «پروژه مشترک با عراق» را از نو تعریف کند. تا امروز تصویر غالب از همکاری ایران و عراق در این استان، چند پروژه شناختهشده بوده است: راهآهن شلمچه–بصره، لایروبی اروندرود و فعالسازی مرز شلمچه. اما سیل خبرها و اظهارنظرها در ماههای اخیر نشان میدهد اگر این همکاریها در همان قالب قدیمی بماند – یعنی یکسری طرح فنی که هر بار بهخاطر تعلل یک طرف عقب میافتد – نه به ظرفیت مرزی خوزستان پاسخ میدهد و نه به مطالبه مردم آبادان و خرمشهر. بازتعریف، همینجاست. باید از «پروژههای جدا از هم» به سمت «سبد همکاری مرزی-محلی» رفت که هم حملونقل را پوشش میدهد، هم محیطزیست و هم تجارت را. راهآهن شلمچه–بصره تنها زمانی معنا پیدا میکند که بلافاصله به زنجیره تجارت اروند و بصره وصل شود و طرف عراقی هم سهم ۳۲ کیلومتری خودش را در زمان معقول تمام کند.
نخستین محورِ این بازتعریف، اروندرود است. سالهاست مقامات ایرانی میگویند لایروبی و خارجسازی مغروقهها «ضرورت» است، چون بدون آن بنادر آبادان و خرمشهر نمیتوانند واقعاً زنده شوند و کشتی رِفتوآمد کند. اما واقعیت این است که بدون قفلشدن دو دولت روی یک برنامه مشترکِ زماندار، این ضرورت تبدیل به پروژهای فرسایشی میشود و هزینهاش را مردم مرزنشین میدهند. بازتعریف یعنی اروند فقط یک «پرونده فنی» نباشد، بلکه بستهای باشد متشکل از لایروبی، تعیین تکلیف مغروقهها، همزمانسازی گمرکی و بازکردن مسیرهای تجارت دریامحور در جنوب غرب ایران. در غیر اینصورت هشدارهایی مثل «تأخیر به زیان مردم است» که نمایندگان خوزستان بارها گفتهاند، تکرار میشود و کار جلو نمیرود.
محور دوم، اقتصاد منطقه آزاد اروند و ایده «منطقه آزاد مشترک» است. امروز تراز تجارت ایران با عراق به نفع ایران است و همین را مسئولان مناطق آزاد گفتهاند و تأکید کردهاند که باید طرف عراقی هم امکان ارسال کالا داشته باشد؛ وگرنه مرز شلمچه فقط گذرگاه خروجی ما میماند و نه گره مبادله دوطرفه. بازتعریف پروژههای مشترک به این معناست که مرز، ۲۴ ساعته، هماهنگ، با فهرست کالاهای شفاف و با مانیفست الکترونیکی کار کند و در کنارش بازارچه مشترک و حتی مدل منطقه آزاد دوطرفه بالا بیاید. این همان حرکتی است که میتواند خوزستان را از «دروازه خروج کالا به عراق» به «هاب تبادلی خلیج فارس – بینالنهرین» تبدیل کند.
سومین لایه، محیطزیست و آب است؛ چیزی که معمولاً به آخر فهرست میرود اما الان خودش به یک «پروژه مشترک» تبدیل شده است. نشستهای اخیر ایران و عراق درباره هورالعظیم/هورالهویزه نشان میدهد دو طرف عملاً پذیرفتهاند که بدون تأمین حقابه از دجله و بدون هماهنگی در اطفای آتشسوزیها، نه تالاب میماند و نه امنیت زیستی دو سوی مرز. اگر قرار است خوزستان از همکاری با عراق سود پایدار ببرد، باید این محور زیستمحیطی در همان سطحی دیده شود که راهآهن و اروند دیده میشوند؛ یعنی بودجه، تقویم مشترک و سازوکار اجرایی داشته باشد، نه صرفاً یک تفاهمنامه مناسبتی.
خوزستان بهخاطر موقعیتش میتواند موتورِ همکاری ایران و عراق باشد، اما به شرطی که پروژهها از حالت «تفاهمهای کند و تکموضوعی» بیرون بیایند و در قالب یک بسته چهارتاییِ بههمپیوسته تعریف شوند: ۱) اتصال ریلی شلمچه–بصره، ۲) احیای کامل اروند، ۳) منطقه آزاد/بازارچه مشترک اروند–بصره، ۴) مدیریت مشترک آب و تالاب. در این مدل، هر تأخیر از طرفِ یکی، بلافاصله روی سه تای دیگر هم اثر میگذارد و همین، قدرت چانهزنی استان را بالا میبرد. اگر چنین بازتعریفی انجام نشود، خوزستان مجبور است دوباره همان مسیر آشنا را برود: پروژههایی که سالها عنوانشان در خبرها میآید، اما در بندر و بازار و تالاب، چیزی تغییر نمیکند.












