برخی لحظهها در ساحت اجتماعی یک جامعه، فراتر از خود رخداد، حامل معنایی ماندگارند؛ لحظههایی که مدیریت، از قالب رسمی و خشک خود بیرون آمده و در چهرهای انسانی، مستقیم با زندگی مردم پیوند میخورد. اقدام اخیر دکتر موالیزاده، استاندار خوزستان، در منصرفکردن یک جوان از خودکشی در حین عبور از پل سفید اهواز، دقیقاً از همین جنس است: لحظهای که مدیریت، از جایگاه ساختاری به کنشی اخلاقی و انسانی فرامیروید.
این رویداد اگرچه در ظاهر ساده و آنی به نظر میرسد، اما نشان از رویکردی دارد که در سالهای اخیر، بیش از پیش ضرورت آن احساس میشود: مدیریت میدانی، همدلانه و مسئولانه. مدیری که با حضور بیواسطه در صحنههای واقعی زندگی مردم، نهفقط برای نظارت و تصمیمگیری، بلکه برای درک، گفتوگو و همراهی گام برمیدارد.
موالیزاده از ابتدای تصدی مسئولیت در استان خوزستان، نشان داده است که رویکردش به مدیریت، صرفاً اداری و بروکراتیک نیست. حضورهای مکرر در مناطق دچار تنش آبی یا قطعی برق، گفتوگو با کشاورزان و ساکنان مناطق کمبرخوردار، پیگیری میدانی بحرانها و تلاش برای درک بیواسطه مسائل، بخشی از سبک مدیریتی او را شکل داده است. رویکردی که شاید بتوان آن را «سیاست در قامت همدلی» نامید؛ حضوری که بر پایه اعتمادسازی، همدردی، و تعامل واقعی با زیست مردم استوار است.
اقدام اخیر او در مواجهه مستقیم با یک جوان در آستانه خودکشی، نماد این نگاه انسانی به مدیریت است. او نه از موضع قدرت، بلکه از جایگاه یک شهروند مسئول و دغدغهمند وارد گفتوگو شد؛ نه بهعنوان استاندار، بلکه بهمثابه انسانی در برابر انسانی دیگر.
در شرایطی که فشارهای اقتصادی، محیطی و اجتماعی، پیچیدگی مدیریت در استانهایی چون خوزستان را دوچندان کرده است، بازگشت به مفاهیمی چون گفتوگوی مستقیم، مسئولیتپذیری اجتماعی و همدلی میتواند نقش مهمی در ارتقای کیفیت حکمرانی محلی ایفا کند. این نوع مواجهه با مسائل، اعتماد عمومی را تقویت کرده، افقهای گفتوگو و حل مسئله را گسترش میدهد.
لازم به یادآوری است که رویکردی از این دست، به معنای نفی ساختارها یا نظام تصمیمگیری نیست؛ بلکه تلاشی است برای انسانیتر کردن ساختار و کارآمدتر کردن فرآیند. آنچه امروز مردم از مدیران انتظار دارند، بیش از هر چیز، دیدن و شنیدهشدن است؛ و این مهم، جز از مسیر حضور واقعی و فعال در بین مردم، ممکن نمیشود.
آنچه در پل سفید اهواز رخ داد، فقط یک اقدام اضطراری نبود، بلکه نمادی از نوعی مدیریت معناگرا و انسانی بود؛ مدیریتی که میخواهد به جایگاه اصیل خود در قلب جامعه بازگردد. این تجربه میتواند الگویی برای سایر مدیران کشور باشد؛ الگویی که نشان میدهد حتی در میان مسائل سخت و پیچیده، میتوان با یک گفتوگوی انسانی، گرهی از کار مردم گشود و امیدی را احیا کرد.