سفر دو روزه رئیسجمهور به خوزستان، نه فقط بهعنوان یک رویداد اجرایی، بلکه بهمثابه یک پدیده اجتماعی و سیاسی قابل تحلیل است. آنچه این سفر را از دیگر سفرهای استانی متمایز کرد، ایجاد فضایی بود که بهروشنی نشاندهنده گشایش در مدیریت سیاسی و تلاش برای بازسازی پیوندهای میان دولت و جامعه بود. خوزستان، با تمام چالشهایش، به بستری برای آزمون این گفتمان تبدیل شد.
نشستها و جلساتی که با تدبیر مدیریت استان در این سفر برگزار شد، عرصهای بود که در آن طیفهای مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی توانستند بیواسطه و بدون سانسور، دغدغهها، انتقادات و اعتراضات خود را در حضور رئیسجمهور و مسئولان ارشد دولت بیان کنند. این جلسات، گواهی بر پذیرش ظرفیت اعتراض توسط نظام و دولت بهعنوان بخشی از حیات سیاسی جامعه بود. دولت، با این اقدام، نشان داد که بهجای انکار یا نادیده گرفتن مطالبات اجتماعی، به سمت مدیریت ظرفیتهای اعتراضی حرکت کرده است.
در علم جامعهشناسی، اعتراض نه صرفاً یک تهدید، بلکه بهعنوان یکی از اشکال بیان مطالبات و شکوفایی ظرفیتهای اجتماعی شناخته میشود. این سفر و جلسات آن، نمونهای عملی از این نظریه بود؛ فضایی که در آن، اعتراضها و انتقادها نه تنها شنیده شدند، بلکه بهرسمیت شناخته شدند. این رویکرد، پاسخی به خلأهای ارتباطی میان دولت و مردم است که سالها به انباشته شدن نارضایتیها و کاهش سرمایه اجتماعی منجر شده بود.
آنچه این جلسات را از منظر جامعهشناختی برجسته میکند، چند نکته کلیدی است:
نخست، گشایش در فضای گفتگو و تعامل. این سفر نشان داد که دولت، بهجای بازتولید ساختارهای بسته و بیتفاوتی نسبت به اعتراضها، فضای گفتگو را باز کرده و تلاش دارد ظرفیتهای اعتراضی را به فرصتی برای اصلاح و تصمیمگیریهای بهتر تبدیل کند.
دوم، بهرسمیت شناختن تنوع دیدگاهها و حضور همه طیفها در این جلسات. خوزستان، بهواسطه تنوع فرهنگی، اجتماعی و قومیتیاش، همواره نمادی از پیچیدگیهای اجتماعی ایران بوده است. دعوت از گروههای مختلف اجتماعی و شنیدن مستقیم نظرات آنها، تأکیدی بر این بود که دولت، تنوع و تکثر دیدگاهها را بهعنوان بخشی از واقعیت اجتماعی پذیرفته است.
سوم، ایجاد زمینه برای بازسازی اعتماد عمومی.
در سالهای اخیر، برخی شکافها میان مردم و دولت در مناطقی مانند خوزستان به یک دل نگرانی تبدیل شده بود. این جلسات، فرصتی بود برای بازگرداندن اعتماد عمومی از طریق بهرسمیت شناختن نارضایتیها و تلاش برای پاسخگویی به آنها.
چهارم، پذیرش نقد و اعتراض بهعنوان بخشی از سیاستگذاری. دولت در این سفر نشان داد که انتقادها و اعتراضها، بهجای آنکه تهدیدی برای حاکمیت باشند، میتوانند بهعنوان ابزاری درونی برای شناسایی ضعفها و تقویت سیاستها مورد استفاده قرار گیرند.
در کنار این ابعاد، تأکید رئیسجمهور بر حضور وزرا در استان و پیگیری مستقیم مصوبات، نشاندهنده تعهد دولت و نظام به تبدیل این نشستها به اقدامی عملی بود. اگر این رویکرد، بهجای محدود شدن به یک سفر یا مقطع زمانی خاص، به یک سیاست پایدار تبدیل شود، میتوان انتظار داشت که شکافهای موجود میان دولت و مردم بهمرور کاهش یابد.
این سفر، نه صرفاً یک بازدید استانی، بلکه تلاشی برای بهبود گفتمان حکمرانی بود. اگرچه چالشهایی در مسیر این رویکرد وجود دارد، اما تجربه خوزستان نشان داد که ظرفیتهای اجتماعی برای تعامل، بسیار بیشتر از آن است که تصور میشد. دولت، با گشودن فضای گفتگو و احترام به اعتراضها، میتواند مسیری برای بازسازی سرمایه اجتماعی خود بیابد. اکنون پرسش اساسی این است که آیا این گفتمان جدید، بهصورت پایدار ادامه خواهد یافت یا در پیچوخم روزمرگیهای اداری گم خواهد شد؟ پاسخ به این پرسش، سرنوشت بسیاری از مناطق حساس کشور را تعیین خواهد کرد.