مهدی مکارمی
اصلاحطلبی در بستر جمهوری اسلامی ایران، در ذات خود حرکتی بر مدار اصول و ارزشهای انقلاب تعریف می شود. بدیهی است این جریان سیاسی و اجتماعی، اگر بخواهد اصالت و کارآمدی خویش را حفظ کند، باید همواره میان دو دام خطرناک مرزبندی روشن داشته باشد: از یکسو رکود، نخوت و محافظهکاری بهمعنای عدم تحول در وضع موجود و فقدان اراده برای بهبود، و از سوی دیگر ساختارشکنی و عبور از قواعد و اصول حاکم بر انقلاب اسلامی. اصلاحطلبی نه جمود و ایستایی است و نه افراط و گسست؛ بلکه مسیری است در جهت پویایی، بهروزرسانی و پاسخگویی به نیازهای جامعه در چهارچوب اصول بنیادین نظام.
از همین منظر، مرز میان اصلاحطلبی با مخالفان جمهوری اسلامی باید شفاف و غیرقابل ابهام باشد. هر جریان سیاسی که در چارچوب قانون اساسی، آرمانهای امام خمینی(ره) و رهبری انقلاب فعالیت میکند، بهخوبی میداند که سرمایه اجتماعی خود را تنها در سایه حفظ نظام میتواند تداوم بخشد. مرزبندی روشن با مخالفان نظام، ضامن مشروعیت و استمرار اصلاحطلبی است. چرا که اصلاحطلبی اگر به نفی بنیادهای نظام منجر شود، دیگر اصلاحطلبی نیست، بلکه به رادیکالیسم یا براندازی بدل خواهد شد.
در شرایط ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک امروز ایران – که منطقه درگیر تنش های منطقه ای و جنگهای نیابتی و رودررو، رقابتهای انرژی، و تلاطمهای ژئواقتصادی است – هیچ جریانی نمیتواند نسبت به ضرورت تقویت همبستگی ملی و انسجام داخلی و تحکیم مولفه های اقتدار ملی بی اعتنا باشد. موقعیت ژئواستراتژیک ایران در خلیج فارس، اتصال به آسیای مرکزی و قفقاز، همسایگی با قدرتهای بزرگ و حضور در محور مقاومت، همه و همه الزاماتی را پیشروی جریانهای سیاسی قرار میدهد که فراتر از رقابتهای جناحی است. در چنین بستری، کوچکترین روزنهای از اختلافات عمیق یا نمایش شکافهای سیاسی میتواند دشمنان را به محاسبه غلط و تلاش برای ضربهزدن به کشور ترغیب کند.
اصلاحطلبی واقعی، در این چارچوب، باید کارویژهای دوگانه ایفا کند: نخست، نوآوری و تحولخواهی در عرصههای سیاست، اقتصاد و فرهنگ برای پاسخ به مطالبات اجتماعی؛ دوم، مراقبت از چارچوبهای کلان و اصول بنیادینی که بقای نظام و اقتدار کشور بر آن استوار است. این دوگانه به معنای حرکت در مسیر “اصلاح درونزا” است: اصلاحی که به جای ایجاد شکاف، بر تقویت سرمایه اجتماعی نظام، تحکیم وحدت ملی و افزایش قدرت نرم جمهوری اسلامی در برابر تهدیدات بیرونی تأکید دارد.
بهعبارت دیگر، اصلاحطلبی در جمهوری اسلامی نه پروژهای جدا از نظام، بلکه باید بعنوان بخشی از راهبرد کلان استمرار انقلاب اسلامی در عصر جدید تعریف و بازخوانی شود. بازاندیشی و نوآوری در سیاستها و روشها، زمانی مشروعیت و ثمربخشی خواهد داشت که به تقویت اقتدار ملی، افزایش کارآمدی نظام و حفظ ثبات اجتماعی بینجامد. امروز بیش از هر زمان دیگر، مسئولیت اصلاحطلبی نه صرفاً در مقام یک گفتمان جناحی، بلکه بهعنوان نیرویی برای کاهش اصطکاکهای داخلی، بازسازی اعتماد عمومی، و شکلدهی به چهرهای مقتدر از ایران در عرصه منطقهای و جهانی تعریف میشود و مواضع سیاسی احزاب و شخصیت ها و فعالان سیاسی می بایست در این چارچوب تنظیم و ارائه شود، بویژه در شرایطی که دشمنان زیاده خواه ما، مترصد شنیدن صدای اختلاف و تضعیف نظام و کشور از درون هستند.